پرچینهای تنهایی

فرصتی برای بودن

پرچینهای تنهایی

فرصتی برای بودن

قهرم

 

قهرم ...

  

به فریاد نزدیکتر ، از رنگ دورتر ، به نفرین شبیه تر  

 

قهرم ، 

  

    اسمم؟ 

               سپیده؟ ستاره؟ گل بود؟ شبنم ؟ 

شب بود  

 

خطوط روزنامه پر از پارازیت شد  

 

 کتابها هم که قطع شدند  

 

خون... 

          فشار خونم افتاد،زیر پا ،له شد  

 

و این روزها برای آمدنمان فرش قرمز می اندازند  

.

.