پرچینهای تنهایی

فرصتی برای بودن

پرچینهای تنهایی

فرصتی برای بودن

اگر امروز نیاید

  

 دیروز هایم را در پستوهای خانه پدر بزرگ گم کرده ام ! 

و معلم می گفت : برای فردا فعل خواهد می آید... 

راستی امروز ، دیروز بود یا فردا؟ 

 

امید

 

 

چنگ می زنم...   

درون خالی بی انتهای شب   

شاید   ،

 

ستاره سوخته ام را بیابم ...  

 

بارانی

 

آسمان هم بغض کرده بود .

دلم برای صدای هق هق گریه هایش تنگ شده ،

او هم از غرور نمی بارد !

تا زیر آن که راه می روی دردهایت دیده نشود.

اشک حرام است ! فریاد ممنوع!

باید بمانی ، بروی وشاید ، شاید

شاید بخندی !

راه هنوز هم ادامه دارد

شاید آسمان روزی ببارد ... 

مردانگی

مردانگی ؟

   در تعریف :

                  نوعی احساس که تقریبا همه آدمها فکر می کنند که دارند ...!!!!!

بازیگر

 

چشمهایم را که باز می کنم

خورشید دیالوگ امروز را به دستم می دهد

جلو آینه می ایستم...

.

.

.

خورشید که می رود ،

از ستاره ها می پرسم :

 آیا فردا نقش خودم را بازی خواهم کرد...؟ 

روزی که رفتی شب بود!

روزی که رفتی شب بود...!

آن روزها چقدر نیندیشیدن به تو سخت بود . روی تمام صفحات ذهنم پررنگ نقاشی شده بودی و از تصویرت در همه دقایقم گریزی نبود.

و امروز مرور زمان آن نقاشی را آنقدر کهنه و فرسوده کرده ، که برای بخاطر آوردنت باید زمانی طولانی به آن تصاویر زل بزنم !

باید می دانستی نقاشی ها تا همیشه پر رنگ نمی مانند.

تنهایی

 

داخل آینه نگاهی می اندازم ، باز هم از همیشه قشنگ تر شده ام !  

به خودم لبخند می زنم ،  

و آینه به تمسخر لبخندم را پاسخ می دهد... 

 امروز باز هم برای من زیباتر شده ای ، 

 برای آینه ...!! 

نقطه.سر خط

 فقط ای کاش مثل مشقهای مدرسه ، که آخر همه جمله ها نقطه می گذاشتیم ، حالا هم برای اتفاقات زندگی جرات گذاشتن آن نقطه را داشتیم ... برای یک انتهای مشخص ...!

نقطه .

سر خط... 

 

ابدیت

من و او با هم مسافر یک قطار بودیم...  

چه زود به ایستگاه آخر رسید!  

دیروز پیاده شد.

فال شاملو!!

دیر وقت است .

مثل همیشه دور و برم پر از کتابهایی است که می پرستمشان.

- شاملو - به کتابش ورقی میزنم - دوباره آیدای شاملو شدم !

نیت می کنم ، خدایا سال 88 چه جور سالی خواهد بود ؟! ، چشمهایم را می بندم و بسم الله می گویم:

- هیچ کجا،هیچ زمان،فریاد زندگی بی جواب نمانده است .

به صداهای دور گوش میدهم ،از دور به صدای من گوش میدهند .

من زنده ام ،

فریاد من بی جواب نیست،قلب خوب تو جواب فریاد من است...

خوشحالم ،جواب خوبی گرفته ام .

این هم از دیوانگیهای من است ،به همه کتابهایم تفال میزنم،حتی آنهایی که شعر نیستند !!!