بر دنیا قفلی از هیچ زده ای
تا باد هم دعاهایم را برای خدا نبرد
صدای سرفه های خشک را میشنوی
دیر گاهیست نفسهای زندگی تنگ است
این کهنه پاره ها را نمی پوشم
من بزرگ شده ام
لباسهای کودکیها برایم تنگ اند
- چه سود؟!
جاده ها را گشاد کرده اند
کسی اجازه عبور ندارد !!
خیلی عالی بود
مرسی که به من سر زدی
سلام
ممنون لطف داری شما
من خوشحالم که شما رو ژیدا کردم دوست خوبم امیدوارم بتونی تو شعر کمکم کنی و همون طور که موثر خواهی بود من هم موثر باشم برات.
امیدوارم موفق باشی و شعرت زیبا بود
آفرین
سلام دوست عزیز
اجازه عبور را خواندم بسیار زیبا نوشته اید مخصوصا با تضاد هایی که دارد همچون بزرگی و کوچکی و تنگی و گشادی بسیارزیباتر شده است
آرزوی موفقیت و شادکامی برایتان دارم //موفق و پیروز باشید
چه زیبا....
چه راست...
چه تلخ.....
جاده ها بزرگ است و ما اجازه نداریم....
سسلللللااااااااممم...........!!!!!!!!!!!!!!!!!
زندگی خیلی قشنگ تر از این حرفهاست....!
سلام . بی تعارف قشنگ بود ولی نه حرفه ای
سلام-خیلی جالب بود -مرسی