پنجره ای رو به آسما ن.
پرده هایی همیشه کشیده .
خورشید٬
فردا باز هم می آید.
او ٬
هر روز ٬
صبور تر...
می تابد .
تا تو پرده های اتاقت ر ا
کنار بزنی.
اگه کنار بزنه و گکه خورشید خسته نشه .....و حتی اگه راهی واسه کنار زدن پرده باشه...
شروعی دوباره ... خیلی زیبا و روان نوشتی ... کاملا در ذهنم تصویر سازیش کردم :)
هیچ وقت هم بد قولی نمی کنه
متشکرم که پاره ای از زندگی من شدی ... پست جدیدت خیلی زیباست ... موفق باشی گلم ... منتظرتم
خورشید های زمستونی همین که پرده میره کنار خودشونو دریغ می کنن
آفرین شادی جون!حس خوبی رو که تو پست قبلی نیمه کاره تو ذهنمون رها کردی اینجا وجودمو لبریز کرد! لبریز شدم از حس امید و عشق به یه فردای بهترهمیشه شاد و امیدوار ببینمت
اگه کنار بزنه و گکه خورشید خسته نشه .....
و حتی اگه راهی واسه کنار زدن پرده باشه...
شروعی دوباره ...
خیلی زیبا و روان نوشتی ... کاملا در ذهنم تصویر سازیش کردم :)
هیچ وقت هم بد قولی نمی کنه
متشکرم که پاره ای از زندگی من شدی ...
پست جدیدت خیلی زیباست ...
موفق باشی گلم ...
منتظرتم
خورشید های زمستونی همین که پرده میره کنار خودشونو دریغ می کنن
آفرین شادی جون!
حس خوبی رو که تو پست قبلی نیمه کاره تو ذهنمون رها کردی اینجا وجودمو لبریز کرد! لبریز شدم از حس امید و عشق به یه فردای بهتر
همیشه شاد و امیدوار ببینمت